تنها عشق

سوختن قصه شمع است ولی‌ قسمت ماست شاید این قصه تنهایی‌ ما کار خداست آنقدر سوختم با همه بی‌ تقصیری که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

تنها عشق

سوختن قصه شمع است ولی‌ قسمت ماست شاید این قصه تنهایی‌ ما کار خداست آنقدر سوختم با همه بی‌ تقصیری که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

ساقیا

 

 

 

ساقیا 

 

 

ساقیا امشب نشانت میدهم ؛هرچه ناپیداست من امشب نشانت میدهم

دوست دارم بدانی شرح پریشانی من؛ ساقیا یارم کجاست آن را نشانم میدهی؟

کو کسی را که من دیوانه اش بودم شبی؛ ساقیا رسم رفاقت را نشانش میدهی؟

او مرا بگذاشت با تنهایی های سوت و کور؛ ساقیا تنهایی را آیا نشانش میدهی؟

دوستش دارم لیک دردلم جرات گفتن نیست؛ ساقیا امشب به خوابش شرح حالم می بری؟

قلبم از اوست ولی زیر پایش بشکست ؛ساقیاقلب شکسته ام را ز یادش می بری؟

آه ای قلب شکسته باز گرد تو سوی من؛ ساقیا فکر فراغش را ز یادم می بی؟

باز امشب من بخفتم با غم و اندوه او ؛ساقیا امشب ز حالم سوی او آیا نشانی می بری؟

ادامه مطلب ...

عشق

عشق خالی بودن از معیار هاست  

یا گذشتن از کنار سارهاست 

صورتش مه گون و با حجب و حیا 

سیرتش جاری ترین احساسهاست 

عشق در بند زر و زیور که نیست 

خود زر و زیور برای نام هاست 

عشق آتش بس ندارد جان من 

آنکه آتش میزند بر قلبهاست

تنهایی

 

 

 

 

فروغ ساحل شبهای من باش 

طلوع طالع فردای من باش 

در این فصل خزان زندگانی 

امید این دل تنها ی من باش................................!!