تنها عشق

سوختن قصه شمع است ولی‌ قسمت ماست شاید این قصه تنهایی‌ ما کار خداست آنقدر سوختم با همه بی‌ تقصیری که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

تنها عشق

سوختن قصه شمع است ولی‌ قسمت ماست شاید این قصه تنهایی‌ ما کار خداست آنقدر سوختم با همه بی‌ تقصیری که جهنم نگذارد به تنم تأثیری

چه بی گناه .......!!!!!!!!

تو به من خندیدی... ونمیدانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم؛باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید؛غضب آلود به من کرد نگاه؛سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز؛سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو میدهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد